روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید
که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است
بين دو نيمه ي دربي بود ...طبق عادت هميشگي اش دستکس هايش را در آورد و به سمت تونل رختکن رفت ... انتظار هر حرف يا شعاري را از هموطنان طرفدار تيم قرمز پوش داشت جز اين يکي;
دانيال داوري ... گلر تيم ملي ...
خدا ميداند در آن لحظات بر سيد مهدي رحمتي چه گذشت ... با خود مي گفت: مگر
نه اينکه اينجا ايران است؟ !! مگر نه اينکه اينها هموطنان من هستند. همان
هايي که روز بازي با کره از ذره ذره ي وجودم براي شاد کردنشان در استاديوم
مايه گذاشتم؟ !! مگر نه اينکه گلر تيم ملي هستم؟ !
هنوز به ورودي تونل نرسيده بود که راهش را به سمت سکو هاي طرفدار تيم قرمز
کج کرد و دستکش هايش را زير بغل زد و برايشان دست زد و با چشماني که حلقه
اشک غيرت و تعصبي که به جوش آمده بود پيراهنش را با تمام وجود بوسيد و
رفت...
يادگار ناصر... سيد دست طلايي ...عقاب آسيا ... تو تنها نيستي ... يک لشکر آبي با تمام وجود تا لحظه ي آخر پشت توست...
روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید
که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است
بين دو نيمه ي دربي بود ...طبق عادت هميشگي اش دستکس هايش را در آورد و به سمت تونل رختکن رفت ... انتظار هر حرف يا شعاري را از هموطنان طرفدار تيم قرمز پوش داشت جز اين يکي;
دانيال داوري ... گلر تيم ملي ...
خدا ميداند در آن لحظات بر سيد مهدي رحمتي چه گذشت ... با خود مي گفت: مگر
نه اينکه اينجا ايران است؟ !! مگر نه اينکه اينها هموطنان من هستند. همان
هايي که روز بازي با کره از ذره ذره ي وجودم براي شاد کردنشان در استاديوم
مايه گذاشتم؟ !! مگر نه اينکه گلر تيم ملي هستم؟ !
هنوز به ورودي تونل نرسيده بود که راهش را به سمت سکو هاي طرفدار تيم قرمز
کج کرد و دستکش هايش را زير بغل زد و برايشان دست زد و با چشماني که حلقه
اشک غيرت و تعصبي که به جوش آمده بود پيراهنش را با تمام وجود بوسيد و
رفت...
يادگار ناصر... سيد دست طلايي ...عقاب آسيا ... تو تنها نيستي ... يک لشکر آبي با تمام وجود تا لحظه ي آخر پشت توست...